خلاصه داستان :
از زبان نویسنده:
داستان درمورد دختری بنام پانتی هستش که پدری عرب و مادری تهرانی داره . پدر این دختر زاده این عشیره خاص هستش و میراث دار این فرهنگ . پانتی ساکن تهران هست ولی قبلا بنا به دلایلی توی اون عشیره زندگی کرده . من عادت دارم که توی داستانهام گره ایجاد کنم و همراه با داستان این گره ها رو باز کنم ، برای همین خلاصه خاصی برای داستانهام نمینویسم …
فرشته دختریه که بعد از یک شکست عشقی با پسر دوست پدرش آشنا میشه و اینا عاشق هم میشن طی یک سری اتفاقات …
اما باعث عوض شدن مسیر زندگی دختره میشه و …